۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

واین بیقراری...

باز سمفونی غم باری نواخته می شود وهر از گاهی مردگانی که با این سمفونی به رقص و پایکوبی مشغولندهمان مردگانی که سالیان سال است به شیوه ی این پایکوبی آشنایند ... در گذر زمانه ی پر آشوب ، جهان آشفته ی من در آستانه ی بزرگترین بیقراری خویش سر تعظیم فرود می آورد وپیوسته آهنگ غمباری را زمزمه می کند ...
تقلا برا دل کندن از دنیایی برای آزاد و رها بودن ...خدایی برای خود ...نه خدایی از سر اجبار ...خدایی برای عشق ورزیدن...رها شدن از سرزمینی که انسانها آزادانه بتوانند افکار و عقاید خود را بدون مهر سکوتی بر لب مطرح سازند ...حس غریبی است انسان بودن... با این همه ادعا ...سالیان سال است غبار بیهودگی  تمام تنش را پوشانده است...
دلشوره ای عجیب و نا آشنا...انسانیتی که ردای چاپلوسی و عوام فریبی به تن کرده ... تا نمایشی از فریب های  ادغام شده از خویش را لحظه به لحظه به اجرا بگذارد ..دنیایشان را در خواب عمیقی خلاصه کرده اند و تمامی وجودشان را در آن غرق ساخته اند ...امید بیداری بر مردگان این دیار امید ناامیدیست...


+
  
هیچ چیز برای آنهایی که می اندیشند مقدس نیست ...هرچیزی را همان می نامند که هست تجزیه های عیاشانه، ترکیب های فاحشه وار لمس شهوانی موضوع های حساس ...فصل تخم ریزی نظریه ها ...اینها خوشایند آنهاست  (شیمبورسکا)

+
نمازی نه از سر عادت...
+
انسان نقطه ایست میان دو بی نهایت:بی نهایت لجن، بی نهایت فرشته  ...                                                        "علی شریعتی"

+
ما در رويدادهاي زندگي خود نقشي نداريم، اما در اينکه چگونه آنها را تفسیر کنيم، مؤثر هستيم.                     " نيچه"



۵ نظر:

حسام گفت...

فقط حرامزادگی حرمت داره این روزها رفیق.../

سامان گفت...

اینبار سنت شکن بود. . .

تو گفت...

همه چیز حال بهم زن و مسخره شده انگار...یهو آدم دلش میخواد روی همه چی یه خط قرمز بکشه حتی روی خودش...

سید مهدی موسوی گفت...

مرسی
همیشه می خوانمت

ناشناس گفت...

عالی