۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

انسان

زندگی را پذیرا باشیم با خلق و خوی زمینیمان با تعلقات مادی ؟گاهی با خود فکر می کنم آیا  زندگی دیگری وجود دارد آیا در مرحله ی دیگر با مادری دیگر تولدی دوباره را تجربه خواهیم کرد؟؟آیا به آرامش و راحتی خواهیم رسید آیا انسان با روح سرگردان همچنان  عاجزانه به دنیای بی ثباتش اعتماد خواهد کرد...
آیا این انسان  به دنیایی روشن دست خواهد یافت...آیا پلی از تاریکی به سوی نور خواهد بود؟؟؟یا همچنان با دنیای تاریکش با فشارهاو ناراحتیها چهره به چهره چون ابلهان خاموش، گذران زندگی خواهد کرد و هیچگاه قدرت مقدس روح خود را نخواهد یافت و دایره وار با تبسم های ساختگی پذیرای هم خواهد بود....آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


+

کسی را که من با نام خود او را محصور کرده ام مدام می گریدو زاری می کند .من تا به حال سرگرم ساختن این دیوار در گرداگرد خود بوده ام ،هر روز که این دیوار در آسمان بالا می رود ، سایه ی تاریکش ، وجود راستین مرا بیشتر از دید و نظرم خارج می سازد . گاه به این دیوار بلند افتخار و آن را با بهترین مصالح روکش می کنم تا مبادا کوچکترین روزنه ای در آن باقی بماند . و با وجود تمام دقت و تلاشی که از خود مایه می گذارم وجود راستین من از دید و نظرم پنهان می ماند.

"تاگور"


+
شايد نشود به گذشته برگشت و يک آغاز زيبا ساخت ولي ميشود هم
اکنون آغاز کرد و يک پايان زيبا ساخت





۳ نظر:

حسام گفت...

زندگی مثل یه بازی که باید تا تهش رفت.../
تو اوج میل به بردن یه وقتایی هم همه حالش به اینکه بتونی ببری و ببازی.../

تو گفت...

اي بابا اين زندگيم كه ول كن نيست انگار...همه جا چسبيده به ما.....

کوریون گفت...

ما برگشتیم ; )
تصدقت ..