راه رفتن انسانهایی بود که نمی شناختمشان ٬با گشودن چشمانم به دنیایی پر از ابهام اولین تجربه ی کودکانه ام با دیدن انسانهایی که راه می روند آغاز شد
هر کدام به سویی روانه بودند غرق در افکار شان....
در دنیای کودکانه ام رفتن ها ٬دویدن ها ٬دور شدن ها اولین نشانه های حیاتم بود
زنده بودنم بین موجودات دو پا را سالهاست بی هیچ توقفی ادامه می دهم تا زمان حال ..........
سالها می گذرد ولی
هنوز در نگاه کودکانه ام که به یادگار مانده از گذشته ها ٬در حیرت رفتن ها مانده ام
و آیا این انسانها پایانی برای رفتن ها خواهند یافت..............
پ.ن:در زندگیم تقلیدهای بسیاری کرده ام ولی هرگز نمی توانم از تبسم یک کودک تقلید کنم

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر